نیه توچیکا در نمایشگاه :))

  • بی نام
  • يكشنبه ۲۹ فروردين ۹۵
  • ۱۴:۳۲

خوب خوب داریم کم کمک به افتتاح نمایشگاه کتاب نزدیک میشیم 

خیلی کتاب های جور و واجور اونجا هست و بسیار عالیا همشون 

از کتابهای درسی بگیر که دانش آموزا و دانشجوها استفاده میکنن

(توضیحات نویسنده:حالا به هر شکلی یکی میزاره زیر سرش بخوابه

یا یکی میزاره تو کمدش تا خاک روی کمدش نشینه و قلیلی از

دوستان که صفحه ای از آن را باز میکنند)

تا کتاب های رمان ، قرآن ، شعر ، داستان و بسیاری کتاب های -

دیگه که من حتی اسمشونم نشنیدم

انشالله امسال بتونم و برم نمایشگاه تا چند تایی کتاب دیگه تهیه کنم 

ایشالله شما هم بتونید برید نمایشگاه :)

اینجا میخوام ی کتاب رمان از نویسنده معروف فئودور داستایفسکی را براتون معرفی کنم 

نیه توچیکا اثر داستایوفسکی ترجمه محمد قاضی

درباره کتاب میتونم بگم:داستانی از نویسنده‌ای بزرگ با ترجمه مترجمی بزرگ. شاید این کتاب در میان سایر آثار داستایفسکی غریب‌تر و ناشناخته‌تر باشد، ولی دوستداران این نویسنده روس می‌دانند که با خواندن داستان‌های داستایفسکی فقط داستان نمی‌خوانند و گویی با فیلسوف، روان‌شناس و نویسنده‌ای چندبعدی هم صحبت شده‌اند. 

«دوستان آینده تو نه عامل تشویق و دلگرمی تو خواهند بود و نه مایۀ تسلی خاطر تو. ایشان آنچه از خوبی و صفا در توست به رخ تو
نخواهند کشید، بلکه برعکس با حظ و شعفی ناشی از بدجنسی و شیطنت از هر یک از خطاهای تو پرده برخواهند داشت. ایشان جز عیب‌ها و انحراف‌های تو را به تو نخواهند نمود، هر جا اشتباهی از تو سر زد به رخ تو خواهند کشید و دزدانه در پس شکلک‌های حاکی از بی‌اعتنایی و تحقیر از هر یک از نامرادی‌ها و شکست‌های تو لذت خواهند برد. تو نیز تاب تحمل هیچ چیز را نداری، اغلب دستخوش کبر و
غرور بی‌جایی و همیشه موجب رنجش و دلخوری مردم حقیر و ناچیزی می‌شوی که باد عزت نفس در سر دارند و بدبختی تو همینجاست 
زیرا تو یکه و تنها می‌مانی ولی عدۀ ایشان زیاد است و آنان همیشه تو را نیش می‌زنند و آزار می‌دهند...».
همینطور درگوشه کنار وب نقل قول جالبی دیدم که براتون مینویسمش
نقل قول از (ا. شربیانی):
داستایفسکی جایی در همین کتاب گفته: «ما از آغاز محکوم به این پایان شده ایم»، نخست روایت زندگینامه ناپدری نویسنده «یفیموف» است، گویا به خواندنش می ارزد، بخش هایی که ناقدان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار بسیار ستوده اند، و از شاهکارهای ادبیات روسیه دانسته اند. اما قلم استاد محمد قاضی هم در برگردان شاهکار کم نمیآورد، سرگذشت یک ویولن نواز است، کسی که بیشتر به دنبال رویاهای خویش است، او فکر میکند بدون کوشش و تلاش شاید بتواند شاهد موفقیت در آغوش گیرد و با او برای همیشه یار غار باشد، اما کم کم درمییابد که چنین نیست و حقیقت دیگر است.... در ادامه از زبان «نیه توچکا» داستایوسکی به شرح وقایع میپردازد. به پشت سرم که نگاه میکنم این نوشته ها را هنوز دوست میدارم .
 

دلتنگی...

  • بی نام
  • دوشنبه ۲۳ فروردين ۹۵
  • ۰۴:۲۷

تا حالا شده دلت برا کسی که فک میکردی هیچ حسی نسبت بهت نداشته تنگ بشه ؟؟

برا من شده خیلی هم شده ...

این برای خیلیای دیگه هم نسبت به شما و من اتفاق میوفته.

دوتا رو یک سالیه دلم براشون تنگ شده اما حیف که دیگه نیست تا ببینمش و حسمو بهشون بگم!!!

یکی رو دوساله کنارمه اما بازم انگار کنارم نیست و حسابی دلم براش تنگ شده !!!

وهمینجور یکی ها و دوتا های دیگه که اگه بخوام بنویسم در حوصله هیشکی نیست .

اما ، اما یکی هست که تازه متوجه شدم که چقدر دلش برام تنگ میشده 

کسی که از اول هم دلش برای من تنگه تنگ میشده کنارم بوده و انگار کنارم نبوده 

کسی که من نمیگم هیچ حسی چون حسه دوستی بوده ولی حسی نداشتم بهش

و چه عذابی میکشیده !!

الان واقعا دلم براش تنگ شده الان که اون واقعا فراموش کرده منو 

چی بگم والا...

لپ مطلبی که میخوام بگم اینه که :

بیاید یک کمی بیشتر به افرادی که پیشمونن و باهامون ارتباط دارن و نوع رفتار هر کدومشون بیشتر توجه کنیم 

بیاید جزءیات اطرافیانمون رو بررسی کنیم تا بعدها حسرت اینو نخوریم که چرا اون موقع نفهمیدیم و حالا تنها کاری که میتونیم بکنیم دلتنگیه و بس

یادش بخیر :)

  • بی نام
  • يكشنبه ۲۲ فروردين ۹۵
  • ۲۳:۲۲

یاده قدیما افتادم چقدر تلاش میکردیم تو این گوشی قدیمیا که تا آخرش بریم

:))

متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

# بی حالی#دلتنگی#درس#دوستان

  • بی نام
  • شنبه ۲۱ فروردين ۹۵
  • ۲۱:۲۵

ی وقتایی میشه حس و حاله هیچ کاری رو نداری

ی وقتایی هم میشه اینقدر انرژی داری که هرکاری رو همون موقع انجام میدی

اما اما ی وقتایی هم هست تو زندگی که نه انرژی داری نه بی انرژی هستی 

الان من دقیقا در همین حس و حالم دراز کشیدم کف اتاق خوابگاه دارم مینویسم 

بقیه بچه های اتاقم هر کدوم مشغوله کاری هستن یکی گزارش کار مینویسه یکی آهنگ گوش میده یکی نشسته بالا سر من

داره اینور اونورو نگاه میکنه (خخخخ بنده خدا لپ تابش دسته منه همیشه و کلیم اذیتش میکنم ) یکی دیگه هم که فقط اسمن هم اتاقیم با هم 

جمعا میزان حضورش تو اتاق به ده دقیقه نمیرسه کلا الان هرکی ی کاری میکنه

الان خیلی خیلی دوس داشتم حوصله میکردم بشینم درس بخونم اما هرچی فکر میکنم میبینم عمرا پاشم 

بسوزه پدر تنبلی که من یکی بیچاره شدم ههههههعععععععععععععععععععععععیییییییییی :)))

#دلتنگی#بی حالی#درس#دوستان