خوب خوب داریم کم کمک به افتتاح نمایشگاه کتاب نزدیک میشیم
خیلی کتاب های جور و واجور اونجا هست و بسیار عالیا همشون
از کتابهای درسی بگیر که دانش آموزا و دانشجوها استفاده میکنن
(توضیحات نویسنده:حالا به هر شکلی یکی میزاره زیر سرش بخوابه
یا یکی میزاره تو کمدش تا خاک روی کمدش نشینه و قلیلی از
دوستان که صفحه ای از آن را باز میکنند)
تا کتاب های رمان ، قرآن ، شعر ، داستان و بسیاری کتاب های -
دیگه که من حتی اسمشونم نشنیدم
انشالله امسال بتونم و برم نمایشگاه تا چند تایی کتاب دیگه تهیه کنم
ایشالله شما هم بتونید برید نمایشگاه :)
اینجا میخوام ی کتاب رمان از نویسنده معروف فئودور داستایفسکی را براتون معرفی کنم
![](//bayanbox.ir/preview/4431312920227296457/n22655.jpg)
نیه توچیکا اثر داستایوفسکی ترجمه محمد قاضی
درباره کتاب میتونم بگم:داستانی از نویسندهای بزرگ با ترجمه مترجمی بزرگ. شاید این کتاب در میان سایر آثار داستایفسکی غریبتر و ناشناختهتر باشد، ولی دوستداران این نویسنده روس میدانند که با خواندن داستانهای داستایفسکی فقط داستان نمیخوانند و گویی با فیلسوف، روانشناس و نویسندهای چندبعدی هم صحبت شدهاند.
«دوستان آینده تو نه عامل تشویق و دلگرمی تو خواهند بود و نه مایۀ تسلی خاطر تو. ایشان آنچه از خوبی و صفا در توست به رخ تو
نخواهند کشید، بلکه برعکس با حظ و شعفی ناشی از بدجنسی و شیطنت از هر یک از خطاهای تو پرده برخواهند داشت. ایشان جز عیبها و انحرافهای تو را به تو نخواهند نمود، هر جا اشتباهی از تو سر زد به رخ تو خواهند کشید و دزدانه در پس شکلکهای حاکی از بیاعتنایی و تحقیر از هر یک از نامرادیها و شکستهای تو لذت خواهند برد. تو نیز تاب تحمل هیچ چیز را نداری، اغلب دستخوش کبر و
غرور بیجایی و همیشه موجب رنجش و دلخوری مردم حقیر و ناچیزی میشوی که باد عزت نفس در سر دارند و بدبختی تو همینجاست
زیرا تو یکه و تنها میمانی ولی عدۀ ایشان زیاد است و آنان همیشه تو را نیش میزنند و آزار میدهند...».
همینطور درگوشه کنار وب نقل قول جالبی دیدم که براتون مینویسمش
نقل قول از (ا. شربیانی):
داستایفسکی جایی در همین کتاب گفته: «ما از آغاز محکوم به این پایان شده ایم»، نخست روایت زندگینامه ناپدری نویسنده «یفیموف» است، گویا به خواندنش می ارزد، بخش هایی که ناقدان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار بسیار ستوده اند، و از شاهکارهای ادبیات روسیه دانسته اند. اما قلم استاد محمد قاضی هم در برگردان شاهکار کم نمیآورد، سرگذشت یک ویولن نواز است، کسی که بیشتر به دنبال رویاهای خویش است، او فکر میکند بدون کوشش و تلاش شاید بتواند شاهد موفقیت در آغوش گیرد و با او برای همیشه یار غار باشد، اما کم کم درمییابد که چنین نیست و حقیقت دیگر است.... در ادامه از زبان «نیه توچکا» داستایوسکی به شرح وقایع میپردازد. به پشت سرم که نگاه میکنم این نوشته ها را هنوز دوست میدارم .