عشق...

  • بی نام
  • چهارشنبه ۴ آذر ۹۴
  • ۱۶:۴۱

شعر_آقای_شاعر:

وقتی که چادر می‌کِشی یعنی که مَحرم نیستم
من عاشقم صِرفاً همین رفتارِ محجوبانه را
;)


پاسخ_بانوی_شاعر_:

وقتی که رو کج می کنی یعنی که محرم نیستم
من هم فقط عاشق شدم این غیرت مردانه را...

;)

من از پایان میترسیدم و آغاز کردم 

قربانی...

  • بی نام
  • سه شنبه ۳ آذر ۹۴
  • ۲۱:۲۱

هرچه کردم به خودم کردم و وجدان خودم
پسر نوحم و قربانی طوفان خودم
تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند
آنچنانم که شدم دست به دامان خودم
موی تو ریخته بر شانه تو اما من
شانه ام ریخته بر موی پریشان خودم
از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیس
میروم سر بگذارم به بیابان خودم
آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است
اخوانم که رسیدم به زمستان خودم
تو گرفتار خودت هستی و ازادی هات
من گرفتار خودم هستم و زندان خودم
شب میلاد من بی کس و کار است ولی
باید امشب بروم شام غریبان خودم

:)

حضور گرم تو... :)

  • بی نام
  • سه شنبه ۳ آذر ۹۴
  • ۱۴:۰۲

صبح و ِطلوع شعر و غزل، ناشتای تو


یعنی سلام،زنده شدم با دعای تو

صبحانه حاضرست بفرما غزل بنوش


طعم بهشت می دهد امروز چای تو

امیر مرزبان :)

مردی اگر ...

  • بی نام
  • دوشنبه ۲ آذر ۹۴
  • ۱۶:۳۹

گر به دولت برسی مست نگردی مردی

گر به ذلت برسی پست نگردی مردی

اهل عالم همه بازیچه دست هوسند

گر تو بازیچه این دست نگردی مردی...

درد...

  • بی نام
  • شنبه ۳۰ آبان ۹۴
  • ۱۰:۴۷

دردم این نیست 
ولى
دردم این است
که من بى تو دگر
از جهان دور و بى خویشتنم
پوپکم آهوکم
تا جنون فاصله اى نیست از اینجا که منم.

مهدى اخوان ثالث