روزهای برباد رفته !! یا نرفته!!

  • بی نام
  • دوشنبه ۱۷ خرداد ۹۵
  • ۱۹:۲۷

داشتم پستی از وبلاگ خانومی(آدرس:)) میخوندم  که یاده این روز های خودم افتادم 

الان حدوده چهار ماه و خورده ای است (حسابشو دیگه نمیکنم) که هر دو هفته یکبار کمی بیش و کمی کاست همدیگه رو میبینیم 

یادمه شبایی بود که تا ساعته دو و سه شب بیرون بودیم چون یکیمون حالش خوب نبود و میخواست قدم بزنه اما الان تو این چهار ما و خورده ای 

یک بار اونهم نه تنهایی رفتیم قدم زدیم نمیگم از دستش عصبانیم نه ولی چرا ی کم عصبانیم اونم نه برای این که دیگه اینجوری نیستیم و نه برای خودم 

برای اینه که میترسم این ارتباطشون تا آخر ادامه نداشته باشه و اون از همه چیش برای این رابطش زده از بهترین دوستش زد تا رابطش قوی تر بشه واگر

این رابطه تموم بشه داغون میشه میدونم چون میشناسمش حتی از خودشم بهتر

 الانم براش آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم که زندگیش سرو سامون پیدا کنه چون این چند سال خیلی سختیا کشیده

این روزها هم میگذرد پس غمی نیست.

** راستی فرا رسیدن این فرخنده ماه ،ماه برکت را به همه شما دوستان عزیز تبریک میگم

تلخی روزگار من

  • بی نام
  • يكشنبه ۱۶ خرداد ۹۵
  • ۱۱:۰۰

ﺗﻠﺦ ﻣﺎﻧﺪﻡ ، ﺗﻠﺦ 
ﻣﺜﻞ ﺯﻫﺮﯼ ﮐﻪ ﭼﮑﯿﺪﻩ ﺍﺯ ﺷﺐ ﻇﻠﻤﺎﻧﯽ ﺷﻬﺮ 
ﻣﺜﻞ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺗﻮ
ﻣﺜﻞ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ 
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻃﻮﻓﺎﻥ 
ﭘﺮﭘﺮ ﺷﺪ 
ﺗﻠﺦ ﻣﺎﻧﺪﻡ ، ﺗﻠﺦ 
ﻣﺜﻞ ﻋﺼﺮﯼ ﻏﻤﮕﯿﻦ 
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺍﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ 
ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ 
ﺗﻮﭖ ﮔﺮﺩﺍﻥ 
ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻇﻠﻤﺖ 
ﺗﻠﺦ ﻣﺎﻧﺪﻡ ، ﺗﻠﺦ 
ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺳﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺮﺩ 
ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻧﺶ
ﺑﻮﯼ ﺧﻮﻥ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ

*برگرفته از وبلاگ گردی های بنده در هم میهن :)

**کتاب دارن هاردی رو کسی خوند یا کسی حسشو نداشت بگیره بخونه ؟؟ :)

***دیروز ی تغییر دکوراسیون دادم وبلاگمو اگه مشکلی داشت بگید درستش کنم ممنون میشویم  :)

اثر مرکب _ دارن هاردی

  • بی نام
  • سه شنبه ۴ خرداد ۹۵
  • ۰۹:۲۵

سلام 

بعد از مدتها دوری از فضای مجازی برگشتم و احتمالا بازم برم ولی برمیگردم  :)

حالا که برگشتم بزارید براتون یک کتاب دیگه معرفی کنم از دارن هاردی.

این روزا دارم کتابه اثر مرکب رو میخونم کتابی بس فوق العاده این کتاب از همون دسته کتاب های است که به انسان انگیزه میده و من دارم ازش درس میگیرم بهش عمل میکنم و الان دارم نتیجه هاشو میبینم برای همینم دوست داشتم به شما هم معرفیش کنم و همینطور چند جمله ای از این کتاب براتون میزارم .

اثر مرکب (فصل اول)_اثر مرکب در عمل:

در این فصل این کتاب به شما میگه که انتخاب های کوچیک زندگیتون میتونه مسیر زندگیتون رو تغییر بده ، و من واقعا به این نکته پی بردم چون بعد از خوندن این کتاب اومدم و تغییراتی رو براساس کتاب ایجاد کردم  و الان واقعا زندگی بهتری نسبت به قبل دارم در فصل یک این کتاب نکاته زیادی رو با لحن های مختلف بیان کرده که من نکات اصلی و خواسته های کتاب رو براتون بیان میکنم که در آخر هر فصل بیان شده و توصیه شدید میکنم که به این نکات توجه کنید و مهمتر به آنها عمل کنید تا شما هم به نتیجه برسید و زندگی بهتری داشته باشید.

1-چند عذر و بهانه را که بیشتر به آنها پناه میبرید ، یادداشت کنید و حتما یادداشت کنید(برای مثال به اندازه کافی بباهوش نیستم ، تجربه کافی ندارم، من را بد تربیت کرده اند،تحصیلات کافی ندارم،...)تصمیم بگیرید، کاری کنید تا با تلاش سخت شخصی ، آنها را سرکوب کنید، حتی خوده سابق تان را !

(پ.ن:کلا کاری نداره من که حیلی راحت این کار رو انجام دادم فقط ی کم اراده میخواد و این که واقعا دلتون بخواد تغییری در خودتون ایجاد کنید)

2-شش گام کوچک و به ظاهر بی اهمیت را بنویسید که می توانید هر روز بردارید تا زندگی تان را به سوی مسیری بسیار جدید و مثبت تغییر دهید.

(پ.ن: مثلا من گفتم که شب قبل از ساعت 12 خواب و صبح ساعته شش و سی دقیقه بیداری و بعد یک ربع قدم زدن و بعد حمام و صبحانه ، در کله روز هم حتما ی کاری انجام بدم و بیکار نباشم ساعته درسی و ساعت مطالعه کتاب های غیر درسیم رو هم مشخص کردم کارهایی که بنظر ی کم سخت بودن ولی الان دارم روی این برنامه زندگی میکنم و در این قسمت موفق بودم و کلی زندگیم سرو سامون گرفتته :) )

3-کار های کوچیک و به ظاهر بی اهمیت که شما را به سمت پایین سوق میدهند، یادداشت و متوقف کنید .

(پ.ن: خوب من چند تایی داشتم که میشه گفت بدترینشون بدبینی بود و این رو هم تا الان تونستم تا مقدار قابله توجهیکم کنم در صورتی که قبلا فک میکردم نمیشه )

4-مهارت ها، دستاوردها و نکاتی را که در گذشته در مورد آنها خیلی موفق عمل کرده اید ، فهرست کنید. ببینید در چه زمانی قدر آنها را ندانسته اید و دیگر به ارتقایشان فکر نکرده اید. در این صورت در معرض <از خود راضی بودن> قرار گرفته اید و در آینده شکست خواهید خورد .

(پ.ن: منظورش اینه که وقتی مثلا در امتحان درسی نمره خوب میگیری دیگه فک میکنی این درس سادس و بعد از مدتی یادت میره این درسو بخونی و این کار یعنی <از خود راضی بودن > و بعد در امتحان پایانی گند میزنی به امتحان و این هم شکسته پس از <از خود راضی بودن>میشه :) )

در آخر

دوستان امیدوارم خوب توضیح داده باشم ولی در کل توصیه میکنم این کتاب رو(منظور اثر مرکب _دارن هاردی) حتما با تمام وجود بخونید و نه فقط بخونید بلکه به کارهای اون جامه عمل بپوشانید تا بتونید بهترین زندگی که انتظارشو دارید و فکر میکنید که فقط آرزویی بیش نیست برسید 

نیه توچیکا در نمایشگاه :))

  • بی نام
  • يكشنبه ۲۹ فروردين ۹۵
  • ۱۴:۳۲

خوب خوب داریم کم کمک به افتتاح نمایشگاه کتاب نزدیک میشیم 

خیلی کتاب های جور و واجور اونجا هست و بسیار عالیا همشون 

از کتابهای درسی بگیر که دانش آموزا و دانشجوها استفاده میکنن

(توضیحات نویسنده:حالا به هر شکلی یکی میزاره زیر سرش بخوابه

یا یکی میزاره تو کمدش تا خاک روی کمدش نشینه و قلیلی از

دوستان که صفحه ای از آن را باز میکنند)

تا کتاب های رمان ، قرآن ، شعر ، داستان و بسیاری کتاب های -

دیگه که من حتی اسمشونم نشنیدم

انشالله امسال بتونم و برم نمایشگاه تا چند تایی کتاب دیگه تهیه کنم 

ایشالله شما هم بتونید برید نمایشگاه :)

اینجا میخوام ی کتاب رمان از نویسنده معروف فئودور داستایفسکی را براتون معرفی کنم 

نیه توچیکا اثر داستایوفسکی ترجمه محمد قاضی

درباره کتاب میتونم بگم:داستانی از نویسنده‌ای بزرگ با ترجمه مترجمی بزرگ. شاید این کتاب در میان سایر آثار داستایفسکی غریب‌تر و ناشناخته‌تر باشد، ولی دوستداران این نویسنده روس می‌دانند که با خواندن داستان‌های داستایفسکی فقط داستان نمی‌خوانند و گویی با فیلسوف، روان‌شناس و نویسنده‌ای چندبعدی هم صحبت شده‌اند. 

«دوستان آینده تو نه عامل تشویق و دلگرمی تو خواهند بود و نه مایۀ تسلی خاطر تو. ایشان آنچه از خوبی و صفا در توست به رخ تو
نخواهند کشید، بلکه برعکس با حظ و شعفی ناشی از بدجنسی و شیطنت از هر یک از خطاهای تو پرده برخواهند داشت. ایشان جز عیب‌ها و انحراف‌های تو را به تو نخواهند نمود، هر جا اشتباهی از تو سر زد به رخ تو خواهند کشید و دزدانه در پس شکلک‌های حاکی از بی‌اعتنایی و تحقیر از هر یک از نامرادی‌ها و شکست‌های تو لذت خواهند برد. تو نیز تاب تحمل هیچ چیز را نداری، اغلب دستخوش کبر و
غرور بی‌جایی و همیشه موجب رنجش و دلخوری مردم حقیر و ناچیزی می‌شوی که باد عزت نفس در سر دارند و بدبختی تو همینجاست 
زیرا تو یکه و تنها می‌مانی ولی عدۀ ایشان زیاد است و آنان همیشه تو را نیش می‌زنند و آزار می‌دهند...».
همینطور درگوشه کنار وب نقل قول جالبی دیدم که براتون مینویسمش
نقل قول از (ا. شربیانی):
داستایفسکی جایی در همین کتاب گفته: «ما از آغاز محکوم به این پایان شده ایم»، نخست روایت زندگینامه ناپدری نویسنده «یفیموف» است، گویا به خواندنش می ارزد، بخش هایی که ناقدان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار بسیار ستوده اند، و از شاهکارهای ادبیات روسیه دانسته اند. اما قلم استاد محمد قاضی هم در برگردان شاهکار کم نمیآورد، سرگذشت یک ویولن نواز است، کسی که بیشتر به دنبال رویاهای خویش است، او فکر میکند بدون کوشش و تلاش شاید بتواند شاهد موفقیت در آغوش گیرد و با او برای همیشه یار غار باشد، اما کم کم درمییابد که چنین نیست و حقیقت دیگر است.... در ادامه از زبان «نیه توچکا» داستایوسکی به شرح وقایع میپردازد. به پشت سرم که نگاه میکنم این نوشته ها را هنوز دوست میدارم .